ثانیه های یخ زده

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۵/۱۱
    ...
  • ۹۶/۰۳/۱۳
    ...
  • ۹۵/۰۵/۲۴
    24

زندگی می گه: سریع، سریع تر

         

خیلی دوست دارم یک گوشه خودم رو گیر بیارم و وقتی اون جا  بهانه آوردم که وقت کمه و زمان داره به سرعت می گذره، ناگهان برگ برنده م رو رو می کردم و زمان متوقف می شد. حالا من بودم و خودم. بدون هیچ عجله و بدو بدو در مسیر پر شتاب زندگی. اون وقت با آرامش تمام خودم رو بیشتر بررسی می کردم. بدون گذر زمان، بدون هر عادت...شاید خروجی ش کلید رهایی خودم از خودم بود و چشیدن بعد تازه ای از زندگی خود.

---

+یک کار کوچک انجام دادم و اولین پول قابل توجه م رو بدست آوردم. برای خودم قابل توجه البته وگرنه صد هزار تومان که پول تو جیبی ساعتی بعضی هاست. طعم خوبی داشت!

+یه کلیپ کوتاهی داشتم میدیدم، یک کودک 6 ساله در خیابان نقش بچه هایی رو که گم شده اند بازی می کرد البته در دو حالت مختلف. حالت اول لباس شیک و مرتب تنش بود و مردم همه ازش می پرسیدند پدر و مادرت کجا هستند و خلاصه توجه می کردند. در حالت دوم وقتی با لباس فقیرانه و سر و وضع نامرتب در خیابان قرار گرفت هیچ کس کوچکترین توجه ای بهش نکرد... اینجاست که با اجازه جناب سعدی باید بگویم: نه، همین لباس زیباست نشان آدمیت!

تهوع آور می شه گاهی...

+

  • افشین ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">