ستاره ای تنها
در اوج می درخشد
ستاره ای که خرد راهنمای من است
و هماره آرزوهایم را به خویش می خواند
و از فراز آسمانها
صدایم می کند
نگاهش آشناست
و چقدر شبیه به آن نگاه زیبا!
- آن نگاهی که دوستش داشتم -
به ملامت تفدیرم نشسته ام
او هرگز طعم درد را نچشیده بود
او درست مثل آن ستاره دور بود
- دورِ دور! -
و من چشمان خسته ام را فرو نمی بستم
و نومیدانه به او نمی نگریستم...
------------
+لرمانتف
+خیلی بده ببینی یکی رو که میشناسی تموم دیشب رو بیرون صبح کرده و من در بیخبری محض...
+ با یک عزیزی داشتم صحبت می کردم گفتم شاید تنها راه آسودگی این باشه که خودم، خودم را طلاق بدم! نوشتم که ثبت بماند.
+من معمولا وقتی با یک دوستی بیرون می روم سعیم رو می کنم که ساکت نباشم و تلاش می کنم از بودن کنار من رنجیده نشود ولی وقتی این جمع سه نفره یا بیشتر می شود دیگر خیالم راحت می شود و بیشتر ساکت هستم که متاسفانه به این تعبیر می شود که افشین با کسی نمی جوشد! خب مشکل شما ست که من رو بیشتر نشناختی ای دوست!
- ۹۴/۰۹/۱۳