ثانیه های یخ زده

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۵/۱۱
    ...
  • ۹۶/۰۳/۱۳
    ...
  • ۹۵/۰۵/۲۴
    24

بی فکری

             

       

   در یک مهمانی بودیم سالها پیش، هنگام نهار که شد؛ یک شخص بالغ و عاقل هم داشت برای خودش غذا میکشید، برنج ریخت برای خودش، خورشت قیمه ریخت در کنارش؛ از آن طرف جوجه ها را دید که چشمک میزنند و آنها را هم ناامید نکرد، دو نوع غذای دیگر را هم به بشقاب گودش اضافه کرد و شروع کرد به میل فرمودن؛ چهار پنج قاشق نخورده بود که یک دفعه برگشت گفت: "نمی دونم چرا میل ندارم!"

این هم شده حالا داستان من! می خواهم پست وبلاگ بنویسم اولش خیلی ولع دارم که از کجا شروع کنم و کلی چیز به ذهنم میرسد برای نوشتن و... اما به دو سه خط نرسیده من هم به خودم میگویم:"نمی دونم چرا میل ندارم!"

حالا ربط این داستان به عکس را نمی دانم، اما خواستم یک جوری این عکس و این داستان را با هم غالب کنم.شما ببخشید!

----

+یک کانال تلگرامی ساخته ایم با کمک یک دوست، خوشحال میشوم تشریف بیاورید. موضوعات اش متفاوت است با اینجا؛ آن جا مطالب شیک و پیک تر است و البته من زیاد فعالیت ندارم در آنجا.

آتش اندیشه و احساس

+اگر میفهمیدم چرا لحن نوشته های من تغییر کرده خیلی خوب میشد!

  • افشین ..

نظرات  (۶)

  • نیمه سیب سقراطی
  • مثه من شدی پس ! تیکه تیکه و شرطه شرطه فکر و واژه ها ریخته دور و برت !!!! :))
    باید جمعشون کنیم ... من موضوعاتو مینویسم و سعی میکنم تمرکز کنم و روی دونه دونه شون فکر کنم ! یه کم اولش سخته ... ولی جواب میده ! همیشه وقتی ذهنیاتت رو روی کاغذ بیاری جفت و جور کردن و مرتب کردنشو و نظم دادنشون راحت تر میشه ... دگ ببینم چیکار میکنی مهندس ؛)
    پاسخ:
    خیلی سپاس :)
    امتحان میکنم حتما، البته یه سری چیزها رو به عنوان کلید مینویسم ولی در حد همون نوشتن میمونه دیگه و روشون تمرکز نمی کنم زیاد.
  • اَسی بولیده
  • منم تو ذهنم حرف زیاد دارم اما موقع نوشتن باید بیشتر تمرکز کنم تا بتونم اون چیزی که میخوام و بیان کنم

    چون عاشق شدین :دی

    پاسخ:
    دقیقاف تمرکز خیلی مهمه...
    نه بابا :))
    منم
    +منم
    پاسخ:
    منم منم مادرتون!
    :/
    واااااااااااااای خیلی خندیدم:))
    دستتون درد نکنه!
    اولیش برای متن اصلی بود"منم"حرف دارم اما دست و دلم به نوشتن نمیرود ...میل ندارم!
    دومی هم برای این بود که "منم"اگربفهمم چرا انقدر لحنتون عوض شده خیلی خوب میشه!
    پاسخ:
    :))
    پس شما هرکدومش رو فهمیدی به منم بگو شاید گره از کارم باز شه مرسی:)
    اوووووم
    فکر میکنم برای رسیدن به جواب از یه جای دیگه باید شروع کرد
    خوب سوالی که اول باید بپرسیم اینه که شما همیشه شوخ طبع بودید و بروز نمیدادید و یا نه یک شبه شوخ طبعیتون گل کرد؟؟:))
    امیدوارم از این طرف نتیجه بگیریم;)
    پاسخ:
    شوخ طبع نیستم اما لذت می برم از خنداندن کسی و گاهی در مکالمه های روزمره هم استفاده می کنم؛ نظر من رو بخوای به این نتیجه رسیدم که متن وبلاگ اگه کمی چاشنی دار بشه، بهتر خونده میشه و مخاطب زده نمی شه. با این وجود که نمیخوام نوشته هام مخاطب محور بشه البته.
    آها...باتوجه به اینکه این جنس صحبت کردن فقط محدود شده به جواب کامنتامنکه جوابموگرفتم!😉
    البته پیش بینی میکردم یه روزی به اینجا برسید!!
    پاسخ:
    آره یه جمله معروفی توی ذهنم همیشه میچرخه در این باره که میگه: "تراژدی که از حد بگذره، کمدی متولد میشه!"
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">