ثانیه های یخ زده

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۵/۱۱
    ...
  • ۹۶/۰۳/۱۳
    ...
  • ۹۵/۰۵/۲۴
    24

خوابگرد و دیگری

تمام شب را نخوابید.

صدای قدم های خوابگرد را بر سقف بالای سرش شنید.

هر گامی پژواکی بی انتها، سنگین و خفه، در تهی درونش.

در کنار پنجره ایستاد با دستانی باز

تا اگر او افتاد بگیردش.

اما اگر سنگینی اش او را هم با خود به پایین کشید چه؟

سایه ی پرنده ای روی دیوار؟

ستاره ای؟ او؟ دستانش؟

صدای افتادنی روی پیاده رو. سپیده دم.

پنجره ها باز شدند. همسایه ها پایین دویدند. خوابگرد

با عجله از پله های اضطراری پایین رفت

تا مردی را ببیند که از پنجره سقوط کرده است.

----

+یانیس ریتسوس

+چقدر شعر های این شاعر به من چسبید و این یکی که جای حرفی را برایم باقی نگذاشت.

+عکس از عمد گذاشته نشده ست.

  • افشین ..