در سرچی که داشتم به چنین یافته ای رسیدم که می گوید: "حالت Safe mode برای اشکال یابی و اشکال زدایی عناوین گوناگون از جمله عیبهای نرم افزاری، حذف ویروسها و برنامههای مخرب، بازگرداندن تنظیمات سیستم عامل و ... طراحی شده است. البته این حالت امن فقط مختص سیستم عامل ها و نرم افزارها نیست؛ میتوان این قابلیت را از گوشی گرفته تا شاتل فضایی پیدا کرد!"
من این حالت را به خودم هم تعمیم می دهم، و در این وبلاگ خودم را کاملا در این موقعیت، فرض می کنم. حالتی که دل و روده ی ذهنی بیرون است و قصد تشویق، تنبیه، یا در کل چکش کاری ذهنی خودم را دارم.
فقط تفاوتی که این حالت وبلاگی با "سیف مود"سیستم عامل ها و نرم افزار ها و ... برای من دارد این است که، آسیب پذیری برایم به نقطه ی اوج خودش می رسد؛ دقیقا مانند حالت درددل با یک دوست. اگر شخصی هر گونه تمسخری کند و یا کنایه ای بزند که دقیقا بفهمم با دانستن این رازهای نیمه مگوی ِ اینجا، بر زبان کیبورد خود آورده است، خیلی من را اذیت می کند. اصلا قلبم را می شکند!
گاهی به تفاوت ها فکر می کنم و پیش خود می گویم، من شاید از یک توهین در بیرون این دنیای مجازی، نرنجم و ناراحت نشوم چون می دانم که آن شخص از روی آگاهی از درون من، آن حرف ها را نزده است و قصدش فقط تحریک من است، اما در اینجا کاملا قضیه فرق می کند و هر حرفی در اینجا کاملا می تواند من را از لحاظ ذهنی به هم بریزد و پریشان کند و یا برعکس، از یک تعریف بیشتر از دنیای واقعی خوشحال و راضی شوم!
----
+در دانشگاه(1): صبح سوار اتوبوس ِ داخلی ِ شلوغ ِ دانشگاه میشوم، راننده برای کاری لحظه ای از اتوبوس خارج شده، ازدحام به شدت زیاد است و تا پای پله ی اتوبوس آدم ایستاده است، در این گیر و دار راننده اتوبوس می خواهد سوار شود که برویم اما می بیند که ای دل غافل! کسی ایشان را به داخل راه نمی دهد و هی با صدای بلند میگفت: "بابا من راننده ام می خوام برم تو!" یک اوضاعی شده بود که بیا و ببین، آنهایی که با سختی خودشان را چپانده بودند داخل حاضر نمی شدند پیاده شوند و آن هایی که پایین مانده بودند دندان تیز کرده بودند برای سوار شدن و بقیه داستان...!
+در دانشگاه(2): انتهای کلاس، ساعت 10، استاد که سوژه کل کلاس است بهنگام حضور و غیاب، در سخنی گرانبها می فرماید: "بعله، خوووووب، شما کلاس صبحید یا عصر؟!"
+گیر چه دیوانه خانه ای افتاده ام!