رفتم سلمانی موهایم را کوتاه کنم، به آرایشگر دقیقا توضیح دادم که چقدر و چه مدلی کوتاه کند و او هم مشغول به کار شد. آخر های کارش بود و تا رفت سراغ سشوار، دیدم روی موهایم را به اندازه کافی کوتاه نکرده ست. بهش کاملا محترمانه گفتم. او هم سری به نشانه تایید تکان داد و ماشین اصلاح را دوباره روشن کرد اما این بار خیلی متفاوت تر از دفعه پیش! به قدری با ضربه و عصبانیت ماشین را به موها و سرم می کوبید که پیش خودم گفتم الان دسته تیغ و تیغ را برمیدارد و سرم را گوش تا گوش می برد! بماند آخر سر هم کمی پول بیشتری از من گرفت به بهانه این که موهایم بلند بود!
پس از رفتار زشت آن مجری تلویزیون با آن مرد شرکت کننده و سر و صدایی که در فضای مجازی به پا شد و در کل تمام نا به هنجاری ها و بد اخلاقی هایی که در زیر لفافه " قابل شما را نداره و اول شما بفرمایید و مهمان ما باشید" زورکی پنهان بود و کمی حالا خودنمایی می کند؛ باید به این سوال پاسخ دهیم که علت این همه خشم و تمسخر چیست؟! شاید برای پاسخ به این پرسش باید چند ساعتی تنها درباره جامعه مان بنشینیم و بحث کنیم. خود ما مقصریم مایی که خود توامان عامل و قربانی این معضل هستیم در جامعه.
---
+بخواهم به ذهنم فشار بیاورم و تمام این بداخلاقی ها و نابهنجاری ها را لیست کنم مطمئنا حالم بد می شود... .
+آن مسئول تربیت بدنی(گفتم حیفم میاید بهش بگویم استاد) امتحانش را بالاخره گرفت، فارغ از این که من را قبول کند یا بیندازد آن روز اصلا نمی شد طرفش رفت و آن قدر ترش رو بود که جا داشت بهش می گفتم: "چرا انقدر جدی؟! بیخیال! تونستی لبخند بزن، لب و دهنت نمی شکنه!"
+در قبال تمام این رفتار های بدی که با من شده است تا بحال به بهانه این که "بیخیال، هیچی نگو، ولش کن و..." سکوت کردم اما واقعا دوست ندارم روزی برسد که این دیگ جوشان درونم منفجر شود، چون اولین کسی که آسیب می بیند خود من هستم!